آقا محمدباقرآقا محمدباقر، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مهنا خانوممهنا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

طرِه ي مشك ساي تو(علامه كوچولو و خواهرش)

قرآن که می خوانی هُرم نفسهایت بوی خدا می دهد...

  سلام صداهای ضبط شده روی گوشیم رو چک میکردم که یه آن با صدایی مواجه شدم که مربوط به مدتی قبل بود... با محمد باقر داشتم ذکر قنوت رو تمرین میکردم و به نوعی دو آیه از قرآن را  همه خواننده های عزیز رو میهمان میکنم به شنیدن این آوا شما نیز ما را مفتخر کنید با ذکر صلواتی جهت سلامتی همه کودکان خوش قلبمان و  ارتزاق مستدام رحمت الهی جهت تربیت موفق آنان. ***   پی نوشت :لطفا به صدای خراشیده ما توجه ننموده به اصل مطلب عنایت فرمایید       ****mona ی عزیز قول می دهی اگر با پسرکم آخرین ریتم موسیقی و رقص مخصوصا از نوع غربی اش و یا نه اصلا آموزش زبان اجنبی را (که امروز ملاک ارزش افراد ...
29 شهريور 1392

تولده...عيد شما مبارك

          ميلاد فرخنده و مسعود ولي نعمت ايران زمين ،هشتمين دُرّ گنجينه عظيم ثقلين حضرت علي بن موسي الرضا (عليه الاف التحية و الثناء) بر تمامي رهروان و شيعيانش مبارك باد.                   باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام باز هم زائرتان نیستم از دور سلام با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام به سلیمان برسد از طرف مور سلام         سنگ سلمانی مارا مکن ای دوست طلا که دلِ تنگ من ایوان طلا می خواهد     ...
25 شهريور 1392

طلوع سه سالگي

                                         محمدباقر نازنينم!سلام سومين بهار زندگاني گواراي وجود نازنينت اين روزها چه سرد باشد و چه گرم چه تلخ باشد و چه شيرين ...پسرم ميگذرد! امروز شايد آنگونه كه لازم باشد نتوانم حق مطلب را ادا كنم .....قلبم متلاطم است در برزخي بين ترس و اميد !بين خوف و رجا! بين روشنايي و تاريكي در حالي مسرور سالگرد تولدت هستم كه غمي بزرگ بر سينه ام چنبره زده و شادي اين روز مبارك را همچون خورشيد پشت ابر پنهان نموده مهم نيست  و مهم نباشد كه تولدت چگونه بود؟چگونه برگزار شد؟ و نگاه نكن كه تولدتت را چگ...
18 شهريور 1392

يامن اسمه دواء و ذكره شفاء

سلام  ممنونم از همه دوستان عزيزي كه با محبت ها و دعاهاي آسمونيشون منو غريق الطاف گران سنگشون نمودند...  براتون بهترين هاي دنيا و اخرت رو خواهانم!   انشاء الله امروز راهي مشهدم !بي قراري امونمو بريده و بهترين راه رفتنه   امروز بايد نتيجه ام ار اي مامان رو ببرم به دكترش نشون بدم اميدوارم چيزي نباشه و با دارو قابل رفع باشه   اما بابا متاسفانه وضعش خوشايند نيست عملهاي مكرر روي هوشياريش تاثير گذاشته و دچار فراموشي مقطعي شده گاهي طي روز حتي جزئي ترين مسائل گذشته رو بيان ميكنه و گاهي هيچ كس رو نميشناسه از كمر به پايين قادر به حركت نيست.اشتهاش رو از دست داده شبها تا صبح بيداره و روزها&nb...
14 شهريور 1392
1